غسان بن جدو: شما آماده‌ی یک جنگ چند ماهه بودید؟

سید حسن نصرالله: حد اقلش چند ماهه. یعنی مثلا در مسئله‌ی پرتاب موشک آن‌چه ما شلیک کردیم بخش کوچکی از دارایی‌مان بود. حتی میانگین 150، 200 و 250 موشک در روز حساب‌شده بود. یعنی اگر بپرسی شما فقط می‌توانستید روزی 250 موشک شلیک کنید؟ من می‌گویم: نه. با آن ظرفیت میدانی، پراکندگی رزمندگان و موقعیت‌یابی که وجود داشت می‌توانستیم تعداد زیادی موشک شلیک کنیم. عدد وابسته به توان میدانی نبود بلکه به این وابسته بود که ما در ذهن و محاسباتمان مشخص بود تعداد معینی موشک داریم که می‌خواهیم با آن‌ها وارد یک جنگ طولانی شویم. نمی‌خواستیم جنگ پس از یک مدت کوتاه به خاطر این که موشک‌های ما تمام شده تمام شود. نگاه کن، در خوشه‌های خشم 96 دلبستگی شیمون پرز که آن روز نخست‌وزیر بود و اسرائیل این بود که مقاومت چه دارد؟ کاتیوشا. تمام می‌شود. یعنی قرار نبود بر اراده‌ی ما پیروز شوند، بر توانایی میدانی ما پیروز شوند یا ما را به لحاظ نظامی شکست دهند. به این دل بسته بودند که دیگر در مقابل موشک‌باران شهرها و روستاهای لبنان به شهرک‌هایشان موشک نخورد چون موشک‌های کاتیوشای انبارهای مقاومت به زودی تمام خواهد شد. پس این تجربه از 96 همراه ما بود. به همین خاطر، نه، ما به لحاظ بشری، لوجستیک و در همه‌ی سطوح آماده‌ی جنگی بسیار طولانی بودیم.

غسان بن جدو: یعنی در کمترین حالت 6 ماه؟

سید حسن نصرالله: یعنی در کمترین حالت 6 ماه. مثلا نگاه کن روزهای 30ام، 31ام، 32ام و 33ام قاعدتا باید آثار خستگی در مقاومت، کاهش در پرتاب موشک‌ها و شکست در حضور میدانی‌اش حس می‌شد. بر عکس، هر چه جلوتر می‌رفت نبرد بسیار شدیدتر می‌شد.

غسان بن جدو: شاید به روند دشوار سیاسی آن روزها ربط داشت که شما در حال مذاکرات سختی بودید؟ روشن بود که افزایش چشمگیر تعداد موشک‌ها به این مسئله ربط داشت و می‌خواستید به طرف اسرائیلی چیزی را تحمیل کنید.

سید حسن نصرالله: نه این طور نیست. بدون شک این مؤثر است ولی آن‌چه بیش‌تر مؤثر بود تحرکاتی بود که نشان می‌داد اسرائیل در حال تمام کردن مسئله است. واقعیت این بود که روزهای آخر فرصت اسرائیل تنگ شده بود و در زمین، آسمان و هلی‌بردها هر کاری که می‌توانست می‌کرد. شاید ان شاءالله در این باره صحبت کنیم. و چون وقت تنگ شده بود و دیگر مهلت اضافی نداشت کار را شدت بخشید. طبیعتا ما نیز متناسب با آن‌ها و برای شکست آن‌ها و هدف‌هایشان حملاتمان را شدت بخشیدیم.

غسان بن جدو: حضرت سید، داریم به ترتیب پیش می‌رویم. و می‌خواهیم این مسئله را ادامه دهیم چون در آن دوران یکی از نقاط قوت علنی و شناخته‌شده‌ی شما توان ارتباطی شما از همان روزهای اول بود. شاید فقط همین 24 یا 48 ساعت بوده که ارتباط شما و عیتا الشعب قطع شد. پس از چند سال -تقریبا دو سال- به روشنی بعضی برای قطع این ظرفیت ارتباطی و ارتباط مستقیم تلاش کردند.

 

سید حسن نصرالله: شبکه‌ی کابلی.

غسان بن جدو: شبکه‌ی کابلی داخلی. آیا این مسئله اسرائیلیان را غافلگیر کرد؟ و یکی از نقاط قوت سری شما بود؟ یا مسئله شناخته‌شده و علنی بود؟ و با این حال اسرائیل نتوانست این نقطه را بزند.

سید حسن نصرالله: باید غافلگیر شده باشند، نمی‌توانم قطعی بگویم ولی بدون شک از عوامل غافلگیری بوده است. اگر هم خود شبکه‌ی کابلی از عوامل غافلگیری نبود، تداوم ارتباط میان اتاق عملیات مرکزی با اتاق‌های عملیات مناطق و مناطق با خطوط و خطوط با روستاها قطعا از عوامل قدرتی بود که اسرائیل تا این حد روی آن حساب نکرده بود.

غسان بن جدو: حضرت سید یعنی برای این که روشن‌تر شود: فقط ارتباط شما و فرماندهان نبود. فرماندهان با…

سید حسن نصرالله: به طور کلی. ارتباط کابلی و غیر کابلی. چون هیچ کس نمی‌تواند به یک وسیله‌ی ارتباطی تکیه کند. قطعا قطع می‌شود، قطعا پارازیت می‌افتد، قطعا…. ولی آن‌چه اسرائیلیان و -بنده به یاد دارم- حتی کشورهایی را که در شورای امنیت در حال مذاکره بودند حیران کرده بود پس از جنایت قانای دو بود که توافقی ضمنی روی آتش‌بس موقت 48 ساعته شکل گرفت و زمان مشخص شد. از زمان معین حتی یک تیر هم شلیک نشد. و این نشان‌دهنده‌ی میزان فرماندهی و اشراف است. چون حتی ارتش‌ها هم وقتی با چنین بمباران وحشیانه‌ی هوایی، موشکی، توپخانه‌ای و… رو به رو می‌شوند قطعا یک بخش جدا می‌افتد و در نتیجه دیگر ارتباط، فرمان‌پذیری و اشرافی وجود ندارد. اما شما با یک مقاومت مردمی طرفید. با این حال در یک لحظه‌ی معین همه دست از شلیک بر می‌دارند. این برای همه هراس‌آفرین و موجب حیرانی بود.

غسان بن جدو: کدام یک از کشورهایی که در سازمان ملل حضور داشتند؟

سید حسن نصرالله: همه‌ی کشورهایی که پی‌گیر بودند. چون هر کس کمی از مسائل نظامی سر در بیاورد می‌فهمد این کار بسیار دشوار است.

غسان بن جدو: حضرت سید، آیا می‌توانم از شما درباره‌ی این ارتباط درونی میان شما و برادران مقاومت سؤال کنم؟ یعنی در میانه‌ی جنگ، در میانه‌ی موشک‌باران و ویرانی، شما نامه‌نگاری می‌کنید! و حتی پاسخ شما هم سری و ویژه نیست بلکه علنی است. راز آن نامه‌ها چه بود حضرت سید؟ چرا برادران در مقاومت اقدام به ارسال آن نامه کردند؟

سید حسن نصرالله: نگاه کن، یکی از شاخصه‌های مقاومت لبنان -البته شاید خارج لبنان هم چنین چیزی وجود داشته باشد. ولی بنده دارم در مورد کسانی که می‌شناسیم صحبت می‌کنم.- این است که روابط آمرانه، مدیریتی، سازمانی، تشکیلاتی و… نیست. رابطه‌ی برادری، دوستی و محبت است. یعنی می‌بینیم -شاید بگویند این‌ها خیالات و وهم است.- بعضی جوانان خود را فدای برادرانشان می‌کنند. واقعا این هست. علاقه‌ی شدید، محبت، گریه برای یکدیگر، شادی برای یکدیگر، ناراحتی برای یکدیگر. این‌ها هست و زیاد هم هست. رابطه‌ی موجود یک رابطه‌ی حزبی و سازمانی نیست. این همان چیزی است که دیگران نمی‌توانند بفهمندش و یکی از نقاط قوت ماست. داخل این سیستم یک رابطه‌ی عاطفی بسیار قوی وجود دارد. حتی مردم. در رابطه با مردم نیز این رابطه‌ی عاطفی قوی وجود دارد.

آن روزها بچه‌ها -چون این مسئله تقریبا در میانه‌ی جنگ رخ داد.- به واسطه‌ی همه‌ی تجربه‌های پیشین می‌فهمند -چون داریم در مورد 2006 صحبت می‌کنیم.-…

غسان بن جدو: ببخشید، آن‌ها در بنت جبیل بودند؟ فقط بچه‌های بنت جبیل بودند؟

سید حسن نصرالله: نه، در مناطق مختلف بودند. یک نفر با مشورت دیگران نامه را نوشته بود و با دیگران تماس گرفته بودند که ما می‌خواهیم این نامه را به نیابت از همه بفرستیم برای سید. و موافقت کرده بودند و گفته بودند بفرستید. بچه‌ها چه تجربه‌ای داشتند؟ ما از 82 در مقاومتیم. معمولا این که در مرکز، اتاق عملیات و فرماندهی سیاسی باشی با این که در میدان باشی فرق می‌کند. چون کسی که همه‌ی صحنه را می‌بیند ممکن است تحت فشار قرار بگیرد ولی کسی که در میدان است آسوده‌تر است. چون صحنه‌ی واقعی را می‌بیند. مثل رسانه‌ها. کسی که بیرون لبنان است تفاوت می‌کند با کسی که داخل است. شما در بیروت نشسته‌اید از آن سوی جهان تماس می‌گیرند که آن‌جا خبر است؟! شما می‌گویید هیچ، دارند با روانت بازی می‌کنند. یکی از هدف‌های بچه‌ها برای ارسال نامه به فرماندهان نظامی و سیاسی حزب الله این بود که بگویند ما ایستاده‌ایم، نگران ما نباشید، وضعمان خوب است و ما… و ما… و ما… . همچنین برای بود که پیامی باشد به دشمن. البته وقتی آن‌ها آن را فرستادند برای رسانه‌ها نفرستادند. به صورت داخلی فرستادند. این ایده‌ی برادرمان حاج عماد (الله یرحمه) بود که خوب است این در رسانه‌ها منتشر شود. او و برادرانش مشورت می‌کنند و آن‌ها هم می‌گویند ایده‌ی بسیار خوبی است. حقیقت این است که از بنده نپرسیدند. چون نامه خطاب به بنده بود. آنان طبع مرا می‌دانستند که به چیزهایی که مربوط به شخص خودم باشد کمی بی‌میلی نشان می‌دهم. ولی این در رسانه‌ها منتشر شد و تبدیل شد به پیامی به همه‌ی سران حزب الله، تمام فضای سیاسی کشور، فضای مردمی، خود مجاهدان و همچنین دشمن. قاعدتا وقتی به رسانه‌ها راه یافت لازم بود من هم به صورت رسانه‌ای پاسخشان را بدهم. این از یک طرف. از طرفی این به نفع پایداری و رابطه‌ی عاطفی بود. بنده پنهان نمی‌کنم که آن روز -متن را نوشته بودم. آن روزها مراقب بودم حتما بنویسم چون هر کلمه مسئولیتی به همراه داشت.- خیلی خودم را کنترل کردم. چون مسئله یک مسئله‌ی عاطفی بود. و اگر آن جملات به دل آن‌ها و مردم نشست به این خاطر بود که از دلی صادق و عشق‌ورز برآمده بود. یعنی اگر جنگ و… نبود می‌خواستم جلوی دوربین گریه کنم ولی خودم را قرص گرفتم. گرچه در تن صدا مشخص شد! چون در حقیقت من به آن برادران همان قدر علاقه و محبت دارم. مگر مردم عامی نمی‌گویند دل به دل راه دارد؟ این ریشه در گفتارهای پیامبران و… دارد.

غسان بن جدو: این مسئله پس از 2006 با وجود همه‌ی اتفاقات همچنان وجود دارد؟

سید حسن نصرالله: طبیعتا همین طور است.

غسان بن جدو: همان نیروها، همان رزمنده‌ها، همان احساسات درونی، همان همت…؟

سید حسن نصرالله: من به تو تأکید می‌کنم یکی از مهم‌ترین نقاط قوت این مقاومت همین رابطه‌ی عاطفی عمیق راستین است. این یکی از نقاط قوت است.

غسان بن جدو: میان شما و آن‌ها یا…؟

سید حسن نصرالله: نه، حتی میان خودشان. میان خودشان هم همین طور است. این را کجا پیدا می‌کنید؟ این را در کدام استراتژی دفاعی پیدا می‌کنید؟

غسان بن جدو: این خودش یک پیروزی است. حضرت سید ما ناچاریم خلاصه‌ی اخبار را پخش کنیم. و همین‌جا به بینندگان تأکید می‌کنم ما به صورت زنده روی آنتن هستیم. نشان هم آن‌که می‌خواهیم درباره‌ی مصر و برخی تحولات جدید صحبت کنیم. چون این زنده بودن این مصاحبه خودمان را پیش از همه غافلگیر کرده. مخصوصا پس از حضور علنی و غافلگیر کننده‌ی چند روز پیش شما. این برای همه‌ی ما غافلگیر کننده بود که این مصاحبه را بپذیرید. بابت این مصاحبه‌ی زنده خیلی ممنونیم.

حضرت سید، پس از کلیپ از برخی موفقیت‌ها، غافلگیری‌ها، میرکاوا، ماجرای ناوچه، شهید عماد مغنیه -می‌خواهیم کمی درباره‌ی ایشان صحبت کنیم.-، امداد تسلیحاتی، این که چگونه دریافت موشک‌ها ادامه پیدا کرد، نقش سوریه، حتی برخی حاشیه‌ها، مذاکرات و… بینندگان گرامی با ما باشید. برای مشاهده‌ی خلاصه‌ی اخبار به استدیوهای المیادین می‌رویم و سپس این مصاحبه‌ی ویژه را با سید حسن نصرالله ادامه خواهیم داد.

[ترجمه‌ی بخش دوم و سوم این مصاحبه به مرور منتشر خواهد شد. ان شاءالله.]