سید حسن نصرالله: آمریکایی‌ها با واسطه، انگلیس به طور مستقیم، سفیران این کشورها در بیروت، فرانسویان مستقیم و با واسطه، افراد بسیاری. البته با آمریکایی‌ها رابطه‌ی مستقیم وجود ندارد. بنده به یاد دارم پس از سال 2000 در یکی از مصاحبه‌ها شاید با خود شما بود که دیک چنی یک نفر لبنانی با تابعیت آمریکایی را فرستاد و در پوشش خبرنگار درخواست دیدار با بنده را کرد ولی بعد مشخص شد فرستاده‌ی دیک چنی بوده. بعد از سال 2000 و مشخصا پس از حوادث 11 سپتامبر بود. پیشنهاد مفصلی را ارائه داد که میلیاردها دلار به شما پول می‌دهیم، از لیست سازمان‌های تروریستی خارجتان می‌کنیم، اجازه می‌دهیم وارد دولت شوید -چون ما خیلی وقت بود که وتو می‌شدیم.-، درهای جهان را روی شما باز می‌کنیم ویزا بگیرید بروید و بیایید، روابط بین المللی برقرار کنید، جهان شما را به رسمیت خواهد شناخت، سلاحتان در اختیارتان باقی خواهد ماند، اسیران باقی‌مانده‌تان را آزاد می‌کنیم -آن وقت شیخ عبدالکریم، حاج ابو علی و بچه‌ها هنوز اسیر بودند.-…

غسان بن جدو: سلاح هم بماند؟!

سید حسن نصرالله: سلاح هم می‌ماند به شرطی که تو (یعنی این بنده‌ی فقیر) -نمی‌خواهیم علنی یا حتی کتبی باشد فقط پشت درهای بسته به صورت شفاهی- تعهد بدهی و همه‌ی این امتیازات را به شما می‌دهیم. ما رد کردیم. نمی‌توانیم به آمریکایی‌ها، غرب و هیچ کس دیگر چنین تعهدی بدهیم. چون این سلاح دیگر چه ارزشی دارد اگر در خدمت قضیه و برای دفاع از کشور نباشد؟

غسان بن جدو: بلافاصله رد کردید یا پس از مشورت؟

سید حسن نصرالله: بلافاصله. آن فرد گفت بنده می‌دانم شما شورای مرکزی و رهبری جمعی دارید. حد اقل نمی‌خواهی از برادرانت بپرسی؟!

غسان بن جدو: در مورد همپیمانان خارجی چیزی نگفت؟

سید حسن نصرالله: نه، به آن‌ها اشاره‌ای نکرد. وقتی بنده بلافاصله جواب قاطع دادم گفت خیلی خب، نمی‌خواهی به برادرانت مراجعه کنی و از آن‌ها بپرسی و مشورت بگیری؟ بنده به او گفتم این مسئله اصولا روح، ماهیت و ریشه‌ی حزب الله است. از مسائلی نیست که روی آن‌ها بحث داشته باشیم. ما وقتی سال 1982 این راه را انتخاب کردیم روی این مسئله اجماع کردیم، به این راه آمدیم، برگزیدگانمان را تقدیم آستان شهادت کردیم و ملت عزیز لبنان، خانواده، برادران و خواهرانمان فداکاری‌های بسیاری انجام داده‌اند. در نتیجه این مسئله قابل بحث نیست. تلاش‌های زیادی صورت گرفت. الآن نمی‌خواهم همه‌ی وقت را به این مسئله اختصاص دهم. ولی بنده در ابتدا به شما تأکید می‌کنم مشکل اصلی در مورد ما این است که ما یک گروه مقاومت هستیم و اصرار داریم مقاومت بمانیم. اگر همین لحظه بنده با اروپاییان تماس بگیرم یا به صورت غیر مستقیم با آمریکایی‌ها ارتباط بگیرم و بگویم ما تعهد می‌دهیم اعمال اسرائیل به ما ربطی ندارد، می‌تواند هر کار می‌خواهد بکند و ما از این معادله بیرون هستیم. آن وقت همه چیز تغییر می‌کند. دیگر آن وقت خواستار خلع سلاح ما نخواهند بود. بر عکس، آن‌ها می‌خواهند همه‌ی کشورهای عربی مسلح شوند، البته برای جنگ داخلی. آنان با اصل وجود سلاح مشکلی ندارند با جهت اسلحه مشکل دارند! و [خواهید دید] به امتیازات سیاسی و دنیایی شگرفی دست خواهیم یافت و دیگران در لبنان اندازه‌ی واقعی‌شان نزد سرورانشان راخواهند دید. ولی این قضیه برای ما از جنس ایمان، پایبندی و اعتقاد است.

غسان بن جدو: حضرت سید، اما در مقابل، شما از آن‌ها دست برنداشتید. مشخصا در حال صحبت درباره‌ی اسرائیل هستیم. نمی‌خواهیم دور برویم و درباره‌ی مسائل قدیمی صحبت کنیم. همین لحظه. جنگ جولای تمام شده و ما در شرایط جدیدی هستیم. با این حال چند روز پیش در لبونه عملیاتی انجام گرفت و تا این لحظه ما واقعیت ماجرا را نفهمیده‌ایم. ماجرا چه بود حضرت سید؟

سید حسن نصرالله: بنده واقعیت ماجرا را برایت خواهم گفت! البته قاعدتا اسرائیل و برخی لبنانیان تلاش کردند مسئله را کوچک جلوه دهد و این قابل درک است. آن‌چه رخ داد این بود که یک گروه نظامی اسرائیلی در حال تجاوز به خاک لبنان بوده‌اند و خودشان می‌گویند ناگهان یک مین قدیمی آن‌جا منفجر می‌شود. خنده‌دار است که برخی آن را به جا مانده از 1948 دانستند. حال چرا 48 نمی‌دانم! در حالی که اسرائیلیان تا سال 2000 در آن منطقه حضور داشتند.

غسان بن جدو: به خاطر این که به هیچ وجه به نفع شما نباشد.

سید حسن نصرالله: در هر صورت بنده می‌خواهم با صراحت به شما بگویم آن‌چه در لبونه رخ داد اولا تجاوز روشن اسرائیل بود. دو گروه اسرائیلی وارد خاک لبنان شدند. گروه اول مأموریت مشخصی داشت و وارد خاک لبنان شد. گروه دوم نیز با آنان وارد شد ولی برای پشتیبانی در یک نقطه مستقر شد تا گروه اول مأموریتش را انجام دهد و بازگردد. این منطقه، یعنی منطقه‌ی عملیات، تحت نظر مجاهدان مقاومت اسلامی بود و پیش‌تر به روش‌های مختلف مطمئن شدیم -از قبل اطلاع داشتیم.- اسرائیلیان از این منطقه عبور خواهند کرد. منطقه یک منطقه‌ی صعب العبور است. درختان و صخره‌های بسیار و کوه‌ها، درها‌ و… آن‌جا وجود دارد. آن‌جا مین‌گذاری شد. وقتی آنان آمدند -و می‌دانی که در شب محاق آمدند.- مین‌ها منفجر شد. اولا این مین‌ها جدید بودند و چندی پیش کار گذاشته شده بودند و به جا مانده از ارتش اسرائیل نبودند. مین اول در میان گروه ویژه‌ای که از [تیپ] گولانی بود منفجر شد. سپس وقتی گروه پشتیبان وارد شدند مین دوم منفجر شد. مین‌ها تحت کنترل بودند. در نتیجه چند نفر آسیب دیدند. اما این که کسی کشته شده یا نشده بعدها مشخص خواهد شد. اسرائیلیان به شدت سرنوشت آن‌ها را پنهان کردند. گرچه بنده معتقدم کشته‌ای وجود نداشته چون عرض کردم که منطقه پر از درخت و صخره است. این‌ها از سربازان محافظت می‌کرده. در هر صورت چند نفر آسیب دیدند. پس عملیاتی که انجام شد یک عملیات فنی، تحت کنترل و عمدی بوده و ناگهانی و [به سبب] مینی به جا مانده از اشغال اسرائیل نبوده.

غسان بن جدو: ممنون حضرت سید. ولی خب، با آن‌چه الآن فرمودید مسئله پیچیده‌تر شد! اولا همین که دو گروه بوده‌اند و مأموریت گروه اول چه بوده؟ ثانیا شما الآن برای ما فاش کردید شما اطلاع قبلی داشتید. یعنی فارغ از این که آنان به نتیجه نرسیدند خدا می‌داند شما از کجا اطلاع داشته‌اید. و مسئله‌ی اصلی تصمیم است. یعنی شما الآن شما می‌دانید مأموریت آن‌ها چه بوده. ببخشید حضرت سید، چند نفر بوده‌اند؟

سید حسن نصرالله: نمی‌خواهم وارد اعداد شوم. چون در هر صورت شب بوده. ولی در مجموع دو گروه کمتر از 12، 13 نفر نبوده‌اند.